، تا این لحظه: 20 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

علی سفید برفی

خاطرات دي ماه 1393

ال آي به نظر خودش ملكه زيبايي شده بود .وايساده بود جلوي آيفون همش چشمش به در بود كه علي زود بياد ومنوببينه. به خاطر وفات پيامبر اكرم  (ع)ما امسال شب يلدارو چندروز ديرتربرگزاز كرديم .مراسم شب يلداي ما چهار دي ماه برگزارشد .آنا اينا ودايي اينا وخاله اينا برا شام خونه ما دعوت بودن .روز خوبي بود .خيلي خوش گذشت. 5دي.جمعه عزيز (مامان بابايي)با عمه ناهيداينا اومدن خونه ما .ال آي هم با حنانه كلي بازي كردوخوش گذروند. مانند اكثرروزا با علي درس مي خوندم كه ديدم برام پيام اومد تا بازش كردم ديدم اينم يكي ديگه از شاگردامه كه برام عكس بچه هارو از پروفايل برداشته وكاركرده وفرستاده خيلي خوشحال شدم .اينكه بچه ها وقت ميذارن...
24 دی 1393

ادامه ي خاطرات مهر1393

16مهر.چهارشنبه روز كودك 16مهر.چهارشنبه به خاطر روز كودك قرار بود بچه هارو ببريم بيرون.علي اول مي گفت بريم  پيتزا .بعدش نظرش عوض شد بريم يك رستوران سنتي براي چلوكباب .كه مام رفتيم نزديك صوفيان يك غذاخوري سنتي.ولي جو اونجا طوري نبود كه بتونم از بچه ها عكس يادگاري بگيرم.به بچه ها خوش مي گذشت اينو از خنده هاشون وچشماشون به راحتي مي شد فهميد ومعلومه كه از ديدن خوشحالي ابچه ها مام خوشحال ميشديم.خداروشكر روز خوبي شد براي بچه هام روز كودكشون خوش گذشت. 24مهر .پنج شنبه علي هوس پيتزا كرده بود منم به جمال زنگ زدم وگفتم ظهر بچه هارو ببريم پيتزا .جمال اومد خونه وباهم حاضرشديم ورفتيم يك بارونيم ميباريد كه نگو .ولي ديگه به بچه ها قول دا...
24 دی 1393
1